امام هادی ع، نبرد علیه "زور"، درگیر با "تزویر"
شهادت امام هادی، علی النقی ع ، افشاگری سرخ _ ۱۳۹۹
بسمالله الرحمن الرحیم
این جمعبندی اجمالی بعد از شهادت امام جواد(ع) در سال 220 هجری قمری، امام هادی(ع) در حالی که کودک شش سالهای در مدینه هستند عملاً رهبری شیعه را به عهده میگیرند. چون پدر ایشان هم در همین سنین 7- 8 سالگی به امامت رسید و آن دوره پذیرش امامت یک کودک سخت بود اما امام جواد(ع) چنان زیبا از پس رهبری برآمد که دیگر در زمان امام هادی(ع) آن مشکلات پیش نیامد و برایشان پذیرفته شده بود و مسئله حل شده بود. لذا در برابر امامت امام هادی(ع) در سن کودکی خیلی مقاومت جدی نشد و ظاهراً اغلب شیعه پس از شهادت امام جواد(ع) به امام هادی(ع) در 25 سالگی ایمان آوردند و ایشان را پذیرفتند و به ایشان ملحق شدند. البته چندتا جریان کوچک و اقلیتهایی بین شیعه بودند که سراغ کسان دیگری از اهل بیت(ع) رفتند. مثلاً سراغ جناب موسی مبرقع که خود او اینها را پس زد و گفت من ادعای چنین رهبری در عرض ایشان نکردم و همینها همه دوباره به سمت امام هادی(ع) برگشتند و عملاً رهبری به امامت امام هادی(ع) آن مقاومت و شکاکیت و مخالفتهایی که قبلاً زمان پدر ایشان اتفاق افتاده بود در زمان ایشان اتفاق نیفتاد، همراهی بهتر بود در پشت جبهه شیعه و علویون و این یک نقطه عطفی بود. از این دوره بعد باید عملاً گفت که شیعه با غیبت نسبی رهبران خودش کمکم عادت کرده تا به امام زمان برسد. یعنی از زمان امام هادی شیعه دسترسی عمومی به رهبر و امام اهل بیت(ع) ندارند، رابطهها قطع شده، کنترل شده است و اینها در بازداشتگاه هستند. روابط بسیار کم، پیچیده، مخفی، محدود، که آن هم گاهی قطع میشد. عملاً چنان که بعضی از تحلیلگران بحث کردند حرف درستی است که دیگر از زمان هادی(ع) تقریباً تماس شیعه با رهبرانش تمام شده است و در زمان امام حسن عسگری(ع) و حضرت حجّت(عج) این ارتباطات اصلاً نیست و عملاً غیبت به یک معنا شروع شده تا به غیبت امام زمان برسد. بنابراین در این دوره، آن شبکه وکالت و وکلا بسیار مهم بوده که از قبل سازماندهی شده بود و مدام ضعیف و قوی میشد و در زمان امام جواد(ع) آمادگی برای دوران جدید پس از حضرت رضا(ع) بازسازی و سازماندهی شد در تمام سرزمینهای اسلامی تشکیلات پیچیدهای بود و حکومت هم مدام دنبال پیدا کردن و زدن اینها بود بعضیهایشان را هم گیر میآورد اما اصلاً نتوانست شبکه را متلاشی کند و این شبکه تا بعد از غیبت امام زمان بود و از این مسئله حفاظت کرد فوقالعاده دقیق است. امام جواد(ع) سیستم وکالت و نمایندگان اهل بیت را که بطور شبکههای مخفی و زیرزمینی بودند اینها هم کار مالی میکردند انتقال وجوه برای ادامه کار و مبارزات که به دست امام هادی(ع) برسد یا به دستور ایشان درست توزیع و مصرف بشود. فعالیتهای وسیع فرهنگی و علمی داشتند با مباحث کلامی و فقهی با جریانات مختلف دیگر غیر شیعی و حتی غیر اسلامی و در حوزه فرهنگ و تهاجم فرهنگی با مکاتب و مذاهب دیگر بحث میکردند. شبکه ارتباطی دقیق مخفیای بود. در یک مواردی هم توزیع و انتقال اسلحه برای حمایت از جنبشهای مسلحانه چریکی بود که پراکنده انجام میشد و گاهی مناطق را از دست حاکمیت خارج میکردند و آزاد میکردند. شبکه ارتباطات مخفی ونامههایی که گاهی در لابلای کالا، در کوزههای غذا مخفی میشد و حتی نیروهای اطلاعاتی دستگاه نمیتوانستند اینها را پیدا کنند و از زیر چشم اینها عبور میشد و به محض این که یک شخص و یک حلقه از شبکه این زنجیره لو میرفت و شکار دستگاه میشد شهید میشد و یا احیاناً زیر شکنجه میبُرید یا هر اتفاق دیگری میافتاد یا احیاناً انحرافی خیانتی میشد بلافاصله امام هادی(ع) از همان مرکز تحت کنترل، میتوانستند و آن اشخاص را جابجا میکردند و برایشان جانشین تعیین میکردند و دوباره بازسازی میکردند. امام هاد(ع) کل آن منطقه را به 4 دسته تقسیم کرده بودند و از داخل بازداشتگاهها اینها رهبری میکردند. یکی منطقه عراق شامل بغداد و کوفه و مدائن بود. یکی قرارگاه بصره و اهواز که جنوب و شرق عراق و غرب و جنوب ایران بود یکی قرارگاه قم و همدان بود که مرکز ایران بود و بقیه ایران، یکی هم قرارگاه حجاز و یمن که جزیرهالعرب بود. یکی هم قررداد مصر و شمال آفریقا. عملاً 5تا قرارگاه بود و اینها توسط امام هادی(ع) در آن زمان مخفیانه رهبری میشد. گاهی بعضی از اینها هم دستگیر میشدند. مثلاً در مصر بعضی از رهبران این شبکه مثل جناب علیبنجعفر و محمد، اینها دستگیر شدند و امام سریع کسان دیگری را که ناشناخته لو نروند و شناسایی نشوند جایگزین میکردند و شبکه متلاشی نمیشد و وکلا و نمایندگان امام هادی(ع) در مصر تحت فشار حکومت بودند در همه جا بودند یا جناب ابوحمزه که در همین مصر است و از رهبران علوی است و در دورهای از وکلا و نمایندگان امام هادی(ع) است خودش و یک تیم وسیعی از نیروهایش که فعالیتهای زیرزمینی و مخفی داشتند توسط دستگاه اطلاعاتی خلافت بنیعباس اینها همه در یک عملیاتی دستگیر میشوند و بعضیهایشان شهید و کشته میشوند. محمدبنحُجر یکی دیگر از نمایندگان امام هادی(ع) است که در درگیری مسلحانه در خانه تیمی و مخفی در این شبکه شناسایی میشود و در درگیری مسلحانه شهید میشود و یا سیفبنلیث از نمایندگان دیگر امام هادی(ع) است که بازداشت میشود و کل آن شبکه مالی و اموالی که در اختیار او بود همه اینها را حکومت برمیدارد. حتی امام هادی(ع) داخل خلافت افرادی دارند مثلاً یکی از منشیان خاص خلیفه منتصر عباسی که از نیروهای دفتر خود خلیفه است یعنی دیوانسالاری در عالی سطح، کسی است به نام یعقوب بن یزید، این یعقوب کاتب است و جزو نویسندگان و کاتبان شخص خلیفه است در عین حال ایشان از نفوذیهای امام هادی(ع) است یعنی با امام هادی(ع) مخفیانه ارتباط دارد و به ایشان اطلاعات میدهد و از ایشان دستور و اطلاعات میگیرد و این خیلی مهم است. خودش هم صاحب کتابی است به نام «المسائل» که کتابی است برای اوست، «نوادر الحج» راجع به قوانین و احکام حج در مواقع نادر است، یعنی خودش هم یک آدم عالم و ملایی است. یکی دیگر از نمایندگان امام هادی(ع) وکیل امام هادی است که 40تا سفر حج دارد و در گزارشات حکومت میگوید این فقط برای عبادت به حج نمیرود این ملاقاتهای مخفی دارد که از نیروهای دیگر که با امام هادی(ع) در ارتباط هستند و از جهان اسلام، مناطق مختلف، شرق و غرب، از آفریقا، آسیا میآیند و آنجا به بهانه حج میآیند و هم حج بجا میآورند و همانجا جلسات مخفی دارند و انتقال پیام و اسلحه احتمالاً میکنند حتی همین علیبنجعفر که از نیروهای امام هادی است وقتی دستگیر و زندانی میشود سالها در زندان است وقتی آزاد میشود امام هادی(ع) از داخل بازداشتگاه به ایشان پیام میدهد که دیگر آنجا نمان، سریع به سمت مکه برو و دیگر به عراق و این مناطق برنگرد چون این دفعه برگردی یا تو را میگیرند و تا ابد زندان هستی یا تو را میکشند و اعدام میکنند! حتی به بعضی از یاران و اصحابشان نامه نوشتند که کسانی هم بودند گاهی از یاران ائمه بودند خیانت میکردند یا سوء استفاده میکردند یا حرفها و دیدگاههای افراطی مطرح میکردند. مثلاً یکی از شیعیان ائمه است به نام فارس که از مناطق ایران و قزوین بود او قبلاً جزو نیروهای اهل بیت(ع) بود خدمات و فعالیتهایی هم کرده بود بعداً ادعاهای افراطی و جزو غلات شیعه بود حالا یا حماقت و انحراف بود یا خیانت و سوء استفاده بود. امام هادی(ع) نامههایی به تشکیلات داخل ایران و مناطق دیگر نوشتند که این آدم منحرف است و خیانت کرده و دیگر کسی با او تماس نگیرد و همه ارتباطات خبری و سیاسی و مالی و فکری را با او قطع بکنید دورش خط قرمز بکشید و همه جا باید بایکوت بشود.
جناب حسینبن عبد ربه، یا علی فرزند او، یکی از اینها طبق گزارشات یکی از سرتیمها و مسئولین یکی از شبکههای مخفی امام هادی(ع) بود و بعد از این که ایشان شهید شد یا از دنیا رفت ابوعلی ابنراشد از طرف امام هادی(ع) مسئول آن شبکه میشود و نامهای امام هادی(ع) از داخل همان بازداشتگاه برای علیبنبلال مینویسند که او شیخ و عالم منطقه است پیروانی دارد و به او میگویند که ابوعلی نماینده ما از این به بعد است و نباید لو برود مخفی است اما رابط من با شما ابوعلی است از آن شیخ بزرگ منطقه حمایت و اطاعت بکنید و به ایشان اعتماد داشتند نامهای به یکی از نمایندگانشان نامه نوشتند که مسئول یکی دیگر از این شبکهها و قرارگاههای مخفی است کسی است به نام ایوببنروح، امام هادی(ع) باز از سامرا و بازداشتگاه برای او نامهای مینویسند چون به امام هادی(ع) خبر میرسد که این هم با ابوعلی است و حواسش نیست و توجه ندارد که ابوعلی از طرف امام هادی(ع) مسئول است ابوعلی هم که نمیتوانست همینطوری بیاید بگوید او باخبر نشده و علیبنبلال که قبلاً آنجا در بخشی از مسئولیتها و نمایندگانی از طرف امام هادی(ع) داشته یک اصطکاکاتی و درگیریهای داخلی با ابوعلی پیدا میشود! امام هادی(ع) پیام مخفی برای ایوب میفرستند که ابوعلی از طرف ماست با هم درگیر نشوید اختلاف داخلی پیش نیاید برای شما تقسیم کار شده، با هم تداخل نکنید مسئولیت هر کدامتان با دیگری جداست و همین نامه را برای ابوعلی هم نوشتند. شما ببینید با چه دقتی امام دارند اینها را رهبری میکنند. به هر صورت غیر از این شبکه مخفی و نیمه مخفی امام هادی(ع) شاگردانی تربیت کردند هم دوران جوانی و نوجوانی در مدینه و هم در یک دورههایی که فضا در سامرا بازتر بود حداقل حدود نزدیک به 200 نفر از صحابی و یاران امام هادی(ع) نامشان در تاریخ ذکر شده که اینها اسامی متعددی از امام هادی(ع) و ائمه بعد نقل کردند و شاگردان امام هادی(ع) بودند حالا بعضیها کمتر و بعضیها بیشتر. حدود 180 نام اینها در تاریخ به دقت ثبت است که اگر بعضی از اینها خودشان شخصیتهای بسیار بزرگی هستند مثلاً جناب حضرت عبدالعظیم حسنی – شاه عبدالعظیم- ایشان که خودش به تنهایی رهبر یک جریان عظیم است ایشان یکی از شاگردان امام هادی(ع) بوده است. جناب حسنبنراشد آدم کمی نیست. جناب عثمان بن سعید امری، عثمان بعداً یکی از نائبان خاص امام زمان(عج) است کسی است که از زمان امام هادی(ع) تا زمان غیبت ولی عصر(عج) ایشان جزو رهبران شیعه است و جزو 3- 4 نفری است که با امام زمان در عصر غیبت کوچک و زندگی مخفی حضرت حجّت(عج) در آن دوران ایشان ارتباط داشته و پیام میآورده و پیام میبرده است.
یک نکته دیگر که اینجا عرض کنم یک شبکه ایرانی قوی از شیعیان اهل بیت(ع) و شیعیان امام هادی(ع) در ایران از جمله در قم هستند خب است به این هم توجه داشته باشید. معمولاً همیشه مرکز شیعه کوفی بود یعنی در قرن اول هجری بزرگان شیعه و رهبران شبکههای مبارزی عمدتاً عراقی و همهشان کوفی هستند بعد در زمان امام باقر(ع) و امام صادق(ع) کمکم جزو رهبران شیعه بعضی قمیها پیدا میشوند که نشان میدهد که شیعه چند پایگاه قوی در ایران پیدا کرده و از جمله چندتا از پایگاهها در زمان خود ائمه(ع) شهر قم است که اینها در زمان امام هادی(ع) یکی از قویترین این قرارگاهها و شبکهها در ایران و آسیای میانه و منطقه شرق گاهی تا هند، این شبکه فعالیت و حضور دارد این شیعیان قمیها هستند کسانی مثل محمدبنداود قمی در ایران و آسیای میانه در واقع رهبران یکی از شبکههای وکالت و نمایندگی امام هادی(ع) هستند هم در حوزهای که اخبار درست منتقل بشود و هم اموال و هم در مواردی که لازم است سلاح و عملاً انتقال فرهنگ، پاسخگویی، بحث کادرسازی و تربیت نیرو، پاسخ به سوالات و از این قبیل. یا کاشان یکی دیگر از مراکز شیعه است که بعضی از علمای شیعه در آنجا هستند. یا بعضی از علمای شیعه در عراق فعال هستند با این که شیعه هنوز آن دوران مخفی بود و غیر حکومتی بود و سرکوب میشد اما همانجا در شمال ایران پایگاهها و قرارگاههایی دارد و فعالیت دارد در همدان، در اصفهان، در قرن 4 هجری شیعیان امام هادی(ع) و شاگردانی که در مکتب و مذهب ایشان تربیت شده بودند در جهان اسلام پخش شدند از جمله در ایران و اینها بعداً یک حرکات عظیمی را ایجاد کردند. مثلاً در نیشابور ابن بشَار نیشابوری، در جرجان فتحبنزید جرجانی است. در ری، احمدبناسحاق رازی، در اهواز، حسینبن سعید، در خراسان حمدانبناسحاق، در طالقان علیبنابراهیم طالقانی و دیگران، اینها همه جزو شیعیان اهل بیت(ع) و امام هادی(ع) هستند که در کل مناطق و شهرهای ایران عمدتاً پایگاه زدند و مشغول فعالیت هستند و یک اتفاق دیگری که باز باید به آنها اشاره کرد جریانات افراطی شیعه، غلات و افراطیون هستند که در این دوره پیدا شدند که البته یک بخشی از آن سرکوب و سانسور و خفقان و حکومت بود و همینطور خیلی از کراماتی که از امام هادی و ائمه(ع) دیده بودند خب امام هادی(ع) کرامات زیادی از خودشان نشان دادند باطن افراد را، آینده و گذشتهشان را، و یک نمونه آن، خبر مرگ خلیفه بود که سه روز بعد محقق شد. از این موارد مکرر از امام هادی(ع) دیده شده بود و این باعث شد یک عدهای، چون ارتباط امام هادی(ع) قطع بود و تحت کنترل حکومت بودند و امکان این که با انحرافات، سریع و به موقع و در سطح وسیع و علنی مبارزه کنند گاهی نبود یک عدهای جاهل تحت تأثیر قرار میگیرند و ادعاهای مبالغهآمیز میکردند و دچار انحرافاتی میشدند و همان گرایش رافضیگری که بدعتهایی بود، غلوّ و شرک، و مثلاً ابنحساکه نامی پیدا شد که گفت امام هادی(ع) خداست همانطوری که مسیحیان میگویند عیسی پسر خداست و به زمین آمده، گفت هادی(ع) خداست مثل مسیح است! من هم خدا هستم و میگفتند ما پیامبر آن هستیم و یک عده هم باور میکردند چون هم از حکومت ناراضی بودند و هم کرامات و کارهای غیر عادی از امام هادی(ع) و اهل بیت(ع) دیده بودند و همین غالیان که یک عده احمق و یک عده هم خائن و منحرف و سوء استفادهچی بودند. اینها خیلی نقش داشتند که حکومت مدام اینها را برجسته میکرد که بگوید شیعه این است و شیعه را بیآبرو و بدنام کنند که اینها مشرک هستند و اینها رهبرشان را خدا میدانند و از این قبیل. ولی اهل بیت(ع) مدام اینها را افشا میکردند و از خودشان طرد میکردند و جالب است با این که ائمه میگفتند اینها با ما نیستند و خلاف است همینها میرفتند میگفتند که خود امام هادی دارد تقیه میکند نمیتواند بگوید که من خدا هستم! ایشان مثل مسیح تقیه میکند یعنی حتی باز هم بخشی را فریب میدادند و در خط خودشان حفظ میکردند حتی رسید به جایی که – جالب است – مثلاً در یک مورد نقل شده که یکی از اینها مثل علیبنحسکه، مثل قاسم یقطینی که همه اینها جزو شیعیان و چهرههای شیعی بودند ولی بعد کمکم جزو غلات و افراطیون و منحرفین شدند. مخصوصاً وقتی که امام هادی(ع) زندان بودند و رابطهشان با افکار عمومی شیعه قطع بود اینها شروع کردند به فساد و خیانت مالی، سوء استفاده از اموال مردم و شیعه و همینطور گسترش انحراف و بدنام کردن شیعه و ائمه. منحرف کردن شیعیان و مشرک کردن آنها و اتهامات دروغ و انتصابات دروغ به اهل بیت(ع). و اینها خیلی مهم بود به حدی که هرچه امام هادی(ع) رابط فرستادند پیام فرستادند که دست از این کار بردار، هرچه به دیگران گفتند و افشا کردند، ولی دیدند نمیشود دارد یک عدهای را مخصوصاً جوانها را تبدیل به علیاللهی و هادیاللهی میکند! و یک جریان انحرافی همانجا به وجود آمد. چون اینها اصل قرآن و دین و توحید و همه چیز را به اسم شیعه کنار میگذاشتند و شیعه هم به این شکل که هادی(ع) خداست! یا ائمه خدا بودند. مثلاً آیه قرآن که میفرماید: باید نماز بخوانید و واجب است و نماز از فحشا و منکر نهی و نفی میکند، نمیشود نماز باشد و جامعه گرفتار نمازگزار، اهل فسااد و فحشا و ظلم باشد. «... إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ ...» (عنکبوت/ 45)؛ این میآمد به شیعیانی که دور و برشان بودند میگفت نماز مهم نیست این که میگویند فحشا، مثلاً فحشا اسم یک شخصی بوده که نماز با آن شخص فلان! که اصلاً تحریف و تفسیر به رأی کردن و دروغ و تهمت به ائمه(ع) بستن که بله امام(ع) گفتند که این نماز که ضد فحشا است این فحشا اسم یک شخصی بوده است! نه این که شما مرتکب فحشا نشوید! نه آقا، همه نماز بخوانید و هم مرتکب هر کاری میخواهید بکنید شراب بخور، زنا بکن، روابطتت را داشته باشد و حالت رو ببر! مذهبی باش و هر کاری دلت میخواهد بکن! و انواع مفاسد اخلاقی و مالی را توجیه میکردند. زکات را میگفتند یک شخصی به نام زکات بوده! نه این که بروید زکات بدهید لازم نیست اموالتان را به فقرا و محرومین بدهید! هرچه میخواهید ثروت جمع کنید بکنید و یک زندگی اشرافی و مملو از مستی و فساد، عملاً شروع کردند نماز و زکات را، تقوا و انفاق را، همه را لت و پار کردند یک تشیّع عالی و افراطی درست کردند که ائمه خدا میشوند و از آن طرف همه احکام خداوند هم تعطیل کردند و کمکم اینها یک جریان قوی شدند به حدی که امام هادی(ع) بعد از همه نصیحتها و صحبتهایی که کردند گفتند این علیه اسلام است و خیلیها را منحرف میکند و به بهانه دست دستگاه داده که کل خط اهل بیت(ع) بیآبرو بشوند. لذا به جاهلین و چریکهای شیعه این خائن را که حکم شرعی او اعدام و مفسد فیالارض است. امثال همین ابنحسکه بودند که اینها همین خط را ادامه دادند و جزو خط انحرافی شیعه بودند. قاسم شعرانی یقطینی یکی از اینها است. حسن بن محمد بن بابای قمی، محمد بن موسی، از شاگردان همان علیبنحسکه بودند و یک نمونه دیگر از غالیان و افراطیونی که خیانت کردند و انحرافاتی داشتند و بخشی از شیعه را منحرف کردند و دچار همین گرایشات غالیگرانه شدند یکی فارسبنحاتم قزوینی است که عرض کردم که امام هادی(ع) نامهای نوشتند و از او اعلام بیزاری کردند و گفت این از ما نیست اینها خائن و منحرف هستند یا آن موردی که همان ابنبابای قمی که امام هادی(ع) به ایران و قم نامهای نوشتند که این شخص اعلام کرده که این از طرف من نبیّ و پیامبر است و این باب من است. او خائن است، مسلمان نیست و از ما نیست و این محارب است مثل سلمان رشدی. شما ببینید امام(ع) چقدر مظلوم هستند در چند جبهه همزمان باید بجنگند.
یک نمونه دیگرش را اگر میخواهید بفهمید این جریان چقدر قوی شد همین جریانی است که امروز بخشی از علویها هستند که میلیونها میلیون در ترکیه هستند، در ترکیه، در سوریه، در اروپا، بالکان و همه جا و در بخشی از عراق اینها هستند در واقع بخشی از علویها هستند که اینها پیروان شخصی هستند که اول از شیعیان و یاران اهل بیت(ع) به نام نُصیر نمیری بود که این آدم رئیس یک فرقه بزرگی به نام همین نمیریه یا نُصیریه شد که خودش از غالیان شیعه بود و ادعا کرد که امام هادی(ع) مثل مسیح ایشان خداست و من پیامبر او هستم من را به نبوت منصوب و مأمور کرده است! و امام هادی(ع) ربّ شماست و بعد عقیده تناسخ را وارد دیدگاه کرد، بعد ازدواج محارم را حلال کرد و بعد هم همجنسبازی و لواط را آزاد اعلام کرد و گفت دوران شرع گذشته است و یک چنین خیانتهایی به دین و اسلام و تشیع کرد و جالب است که حکومت هم میگذاشت که اینها حرف بزنند و صدایشان پخش شود که بگوید ببینید مکتب اهل بیت(ع) اینها هستند ولی امام هادی(ع) و شیعیان خالص همه باید سرکوب و خفه میشدند و صدایشان به جایی نمیرسید. خب این شخص آمده با ادعای غالیگری که امام هادی(ع) خداست من هم پیامبر او هستم شیعه هم یعنی قائل به این ربوبیت امام هادی(ع) باشد و کل این عالم در اختیار امام هادی(ع) است من هم پیامرسان او و باب او و پیامآور او هستم و شرع هم تعطیل است، نماز و روزه دیگر لازم نیست، همجنسبازی هرطوری که پول دراوردید آوردید و از این قبیل و این که میتوانید با محارمتان ازدواج کنید. جالب است این فرقههای انحرافی و افراطی که حالا یک نمونهاش همین جریان بابی و بهاییها بودند که اینها هم از جریان شیعه بیرون آمدند و ادعا کردند اول گفت که ما با امام زمان ارتباط داریم و بعد گفت باب و رابط امام زمان هستم بعد ادعا کرد خودم امام زمان هستم بعد هم ادعا کرد که پیامبر جدید هستم بعد هم گفتند ما خداییم! این بابیها و بهاییها هم ادامه همین خط بودند. امام هادی(ع) در یک جبهه وسیعی باید با این تیپهای فاسد و منحرف هم مبارزه میکردند. از رهبران غلات بودند چند نفر از اینها را امام هادی(ع) فرمودند اینها مفسد فیالارض هستند کسی مثل همان فارسبنحاتم و جالب است که جُنید که شاید همان جُنیدی باشد که عرض کردم حکم و دستور را اجرا کرد. در کُتب رجالی هست در «رجال کشّی» راجع به همین ابنحاتم (فارسبنحاتم) که نشان میدهد که چقدر هم روایت نقل کرده و یک خطر جدی برای شیعه و اهل بیت(ع) بوده است و اهل بیت(ع) دستور اعدام او را صادر کردند. یا شخص دیگری به نام احمد بن محمد بن سیاری که کتاب او به نام «القرائات» از کتابهایی بود که بعداً منبع شد برای کسانی که استدلال میکردند به بعضی از روایات به اسم اهل بیت(ع) که این قرآن، قرآن واقعی نیست و تحریف شده است! خب این آدم جزو غلات و منحرفین شیعه در زمان اهل بیت(ع) بود و کسانی که امام هادی(ع) نگاهشان به این تیپ روشن است که چه نگاهی است. خیلیها بودند که این کار را میکردند عباسبنصدقه، ابوالعباس طبرانی، ابوعبدالله کِندی که به او شاه رئیس در ایران میگفتند، اینها همه از کسانی بودند که در دوران و بازداشت و زندانی بودن امام هادی(ع) و امام عسگری(ع) سوء استفاده کردند و یک بخشی از شیعه را منحرف و دچار غلو کردند و خیانت کردند. یکی دیگر از اینها که به اسم امام هادی(ع) یک حلقه غالیگری در شهر قم راه انداخته بود به نام حسینبن عُبید که یک جناح در قم تشکیل داده بودند بخاطر پیامهایی که از امام هادی(ع) و امام عسگری(ع) رسید و اینها را افشا کردند عملاً مردم و شیعه اینها را از قم بیرونشان کردند و بساطشان را جمع کردند و خیلی تضعیف شدند ولی در عین حال ماندند. قرنها این جریان از همان زمان امام هادی(ع) تا همین الان این جریانها مانده و هستند. عرض کردم همین جریانی که به نام علویها یا نٌصیریها یا نُمیریها مطرح میشوند که مردمشان مردم خوبی هستند اینها همان شیعیان سابق بودند که بخاطر قطع ارتباطشان با اهل بیت(ع) دچار جریانهای رهبران انحرافی شدند و همین الان کسانی که تابع این جریان در دنیا هستند در آسیا و اروپا و آفریقا و منشأ جریانشان اعتقاد به ربوبیت و خدایی امام هادی(ع) بوده همین الآن میلیونها میلیون نفر هستند گرچه الآن ممکن است دیگر آن چیزها را ندانند و نگویند ولی ریشه انشعاب و انحراف از آنجا شروع شد! میلیونها نفر! صحبت از چند ده میلیون نفر است. ببینید امام هادی(ع) چقدر موقعیت و نفوذ داشته که در ذهن بخشی از مردم به ایشان میچسبیده که آدم معمولی نیست این خداست و این مسیح جدید است! خب ایشان باید خیلی به لحاظ معنوی بین مردم اثرگذار بوده باشند که یک چنین دیدگاهی راجع به ایشان بوجود بیاید و تا همین الانی که ما داریم با هم صحبت میکنیم بیش از هزار و اندی سال این اعتقاد ادامه پیدا کرده و الآن میلیونها نفر هنوز همان خط را دارند در ادامهاش میآیند.
خب بالاخره امام هادی(ع) توسط حاکمیت فهمیدند که ایشان در زندان هم قابل تحمل نیست و ایشان باید ترور بشوند و مسئولیت شهادت ایشان را حکومت باید بپذیرد اما در عین حال وقتی ایشان شهید میشوند حتی بزرگان اهل سنت در خود سامرا و بغداد که امام هادی(ع) را نمونه تقوا و علم اهل بیت(ع) میدانستند همانها تن ندادند به این که ایشان به مرگ طبیعی از دنیا رفتند چون امام هادی حدود 41 ساله بودند و طبق بعضی از نقلها 43- 44 سال داشتند و همان موقع هم شیعه و بزرگان و علما و مردم سنی که محبّ اهل بیت(ع) بودند و دشمن اهل بیت نبودند اینها نپذیرفتند که امام هادی(ع) در زندان به مرگ طبیعی از دنیا رفته و ایشان را به نام "الشهید بکید الاعداء" یعنی کسی که با طرح و توطئه دشمن به شهادت رسید، لقب دادند و به این عنوان مشهور شدند و لذا دستگاه خلافت چون میخواست قضیه را ماستمالی کند معتضد خلیفه شخصاً برادر خودش ابواحمد موفق را فرستاد که بر پیکر امام هادی(ع) نماز بخواند این آمد که نماز بخواند دید اینقدر مردم پای پیکر مطهر امام هادی(ع) برای عزاداری جمع شدند و جمعیت اینقدر متراکم است که این نتوانست بیاید به جنازه و پیکر امام هادی(ع) نزدیک شود و امکان تشییع امام هادی(ع) نبود که ایشان را جای دیگر ببرند لذا پیکر و تابوت امام هادی(ع) را دوباره داخل برگرداندند و همانجا که بازداشت بودند در حیاط خانه خودشان ایشان را دفن کردند و بعدها توسط بعضی از بزرگان اهل سنت و شیعه، آنجا در دورههای خیلی بعد حرم ساخته شد و زیارتگاه شد. یک فرزند امام هادی(ع) جعفر است که به نام جعفر کذّاب بعضیها نام میبرند که ایشان متأسفانه لااقل در یک دورهای از عمرش منحرف بود که او عموی امام زمان(عج) میشود که این شخص بعد از شهادت و ترور امام هادی(ع) ادعای امامت و رهبری کرد. کسانی هم قائل به رهبری و امامت همان محمد شدند که قبلاً از دنیا رفته بود که ایشان همان مهدی غائب است که بعد خواهد آمد. یک عدهای هم دنبال جعفر راه افتادند. بعضی گفتند که همان محمد نٌصیر نُمیری که گفت امام هادی خداست و من پیامبر او هستم و باب و رابط او هستم جزو همین کسانی بودند که ادعا کردند که محمد مهدی است و یک دورهای هم با محمد کذّاب همراهی داشته است. خلاصه یک فرقهای به نام نُصیریه را در همین دورهها فعال شده است و جعفر کذاب را هم که عرض کردم مدتی این ادعا را کرد و بعد موقع شهادت امام حسن عسگری(ع) که حضرت مهدی(عج) آمدند اجازه ندادند اینها به عنوان نماد و رهبری بعدی بر پیکر امام حسن(ع) نماز بخوانند و عملاً اینها افشا شدند. میخواهم بگویم تا نزدیکترین اشخاص، بعضیها یا منحرف شدند یا خیانت کردند یا سوء استفاده کردند بینشان بودند و شما ببینید امام هادی(ع) و امام حسن عسگری(ع) - عسگریین- چه کشیدند و در چه موقعیت سختی این جریان را رهبری کردند.
فرصت نشد راجع به بعضی از خصوصیات معنوی و اخلاقی امام هادی(ع) بیشتر توضیح بدهم. بزرگواری و انساندوستی ایشان خدمت به خلق و مخصوصاً مستضعفین و محرومین که اموال را همه صرف فقرا و مردم میکردند خودشان چیزی نداشتند در عین حال کوچکترین چیزی به دست ایشان میآمد ولو خودشان و خانواده گرسنه بودند میدادند. یک وقتی یک چادرنشین آمده بود که بدهکار بود گفت آقا من ورشکسته و بدهکارم به من کمک کنید. امام هادی(ع) در آن لحظه چیزی در منزلشان نبود ولی یک یادداشتی نوشتند و گفتند از طرف من برو پیش فلان کس و به آنها بگو که تو از من طلب داری و این نامه را بده و مبلغ را از آنها بگیر یا با کسانی که بخشی از همین شبکه بودند یا با کسانی امام قرار جلسهای داشت حتی میتوانست ولو با وساطت، امام هادی مشکل محرومین و فقرا را حل میکرد. یک وقت حتی به یک کسی گفتند که یک جلسهای است شما بیا و آنجا جلوی جمع به من بگو – طراحی میکردند که کسی با مشکل در پیش ایشان نرود. آنجا بازاریها هستند و چون رودربایستیهایی که دارند و ادعا میکنند و عمل نمیکنند آنجا مجبور میشوند به تو کمک کنند. تا این حد! حالا غیر از این که هر وقت میتوانستند کمک میکردند. آن جلسه هم که عرض کردم بعضی از آدمهای حکومتی بودند، که آن شخص میآید و به امام هادی(ع) میگوید طلبم را بده که آنها پیش خلیفه گزارش ببرند و بگویند این بنده خدا بدهکار هم هست و نمیتواند بدهیاش را بدهد آبروی ما اینجا میرود. به حدی که نقل شده خلیفه متوکل حدود 30 هزار سکه میفرستند و امام هادی به آن شخص و چند نفر دیگر که بدهکارند و گرفتارند و ورشکستهاند که کل پول را به آنها میدهند که مشکل آنها حل بشود و در واقع یک مو هم از بدن خرس بکَنی غنیمت است! از بیتالمال مسلمین که در دست غاصبان بود به این شکل میگرفتند و به فقرا و محرومین منتقل میکردند.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
هشتگهای موضوعی